- Remove this product from my favorites
- Add this product to my favorites
- اطبع
خواهران کوچک ایلوریا و مرد کت شلوار مشکی (افراز)
نویسنده: استیفن کینگ آمریکا مترجم: ماندانا قهرمانلو ناشر: افراز سال چاپ: 1388 شماره شابک: 9789642837533
نویسنده: استیفن کینگ آمریکا مترجم: ماندانا قهرمانلو ناشر: افراز سال چاپ: 1388 شماره شابک: 9789642837533
0 ریال
700,000 ریال
0 ریال
750,000 ریال
860,000 ریال
450,000 ریال
180,000 ریال
300,000 ریال
1,250,000 ریال
0 ریال
1,300,000 ریال
0 ریال
250,000 ریال
4,800,000 ریال
0 ریال
60,000 ریال
370,000 ریال
420,000 ریال
3,500,000 ریال
600,000 ریال
800,000 ریال
2,700,000 ریال
120,000 ریال
300,000 ریال
880,000 ریال
4,250,000 ریال
200,000 ریال
480,000 ریال
2,500,000 ریال
1,600,000 ریال
مجموعهی برج تاریک به این صورت آغاز میشود که رولند اهل گیلیاد، آخرین هفتتیرکشِ شریفِ دنیایی خسته و بهگونهای شگرف، تغییر یافته در جهت منفی، در پی جادوگری سیاهپوش است. مدتهاست که رولند بهدنبال والتِر است. در قسمت اولِ این مجموعه، او سرانجام به والتر میرسد. هرچند ماجرای این داستان– خواهران کوچک ایلوریا- زمانی اتفاق میافتد که رولند هنوز در پی یافتن رد و اثری از والتر است... روزی از روزها داشتم با یکی از دوستانم صحبت میکردم، او در بین حرفهایش به این نکته اشاره کرد که پدربزرگش اعتقاد داشته - کاملاً ایمان داشته، ایمانی راسخ – که با چشمهای خودش شیطان را در جنگل دیده، سالها پیش، اوایل قرن بیستم میلادی. پدربزرگ دوستم گفته بود، شیطان قدمزنان از داخل جنگل بیرون آمده، و درست مثل آدمی معمولی شروع کرده بوده به صحبت کردن با او. پدربزرگ که خودش را از تکوتا نینداخته و خم به ابرو نیاورده بوده، متوجه میشود، مردی که از جنگل بیرون آمده، جفتی چشم سرخِ درخشان و شعلهور دارد، و بویی شبیه بوی گوگرد نیز ازش بهمشام میرسیده. پدربزرگ دوستم خودش را متقاعد میکند که اگر شیطان بو ببرد که پدر بزرگ حقیقت را فهمیده، و از قضیهی شیطان بودنِ او آگاه شده، درجا میکشدش، بنابراین تصمیم میگیرد، وانمود کند که اوضاعْ روبهراه است و متوجه هیچچیزی نشده، و به اینصورت خیلی عادی مدتی با شیطان حرف میزند، تا اینکه بالاخره میتواند، فلنگ را ببندد و برود. برای نوشتن داستان مرد کتشلوارمشکی از خاطرهی دوستم الهام گرفتم... استیون کینگ