- Remove this product from my favorites
- Add this product to my favorites
- اطبع
همزاد دوربین : برناردو برتولوچی : مصاحبه ها (چشمه)
نویسنده: گروه مترجم: سامی آستان - سارا صالحی ناشر: چشمه سال چاپ: 1395 شماره شابک: 9789643625344
نویسنده: گروه مترجم: سامی آستان - سارا صالحی ناشر: چشمه سال چاپ: 1395 شماره شابک: 9789643625344
محسن آزرم: نکتهی اساسی مصاحبههای هر فیلمساز، لابد، آموزش فیلمسازی نیست؛ فیلمسازی و اسباب و وسایلش را، به قولِ کلود شابرول فقید میشود ظرف چهار ساعت آموخت و یاد گرفت که (مثلاً) دوربین را چگونه باید کاشت و هر لنز به چه کاری میآید. این چیزی نیست که به چهار سال درس و مشق نیاز داشته باشد. اما چیزی که در کلاسهای سینما غایب بهنظر میرسد روش فیلمسازی است؛ قرائت هر فیلمساز از سینما و برداشتش از فیلمسازی. فرق است بین فیلمسازی که چیزی میسازد تا، صرفاً، کاری کرده باشد و فیلمسازی که فیلمی میسازد تا چیزی به تاریخ افزوده باشد. و کم است تعداد آن فیلمسازهایی که هر فیلمشان چیزی به تاریخ افزوده و بهواسطهی همین افزودههاست که چیزی به نام «تاریخ سینما» هست. سینما چیزی کم میداشت اگر برناردو برتولوچی نمیبود و روزگار خودش را به سینما منتقل نمیکرد. فیلمهای برتولوچی، قاعدتاً، داستانهایی دربارهی روزگار خودش نیستند، واکنشی به این روزگار هستند و واکنش، لابد، نتیجه و محصول فکر کسی است که درک درستی از زمانهاش داشته باشد. ببیند و باور نکند که این تنها راه ممکن بوده است.
در مصاحبههای برتولوچی میشود مردی را دید که ترجیح میدهد صراحت لهجهاش را فدای چیزهای دیگر (مصلحتاندیشی؟) نکند و البته بر موضعگیریهای سیاسیاش هم که در طول سالها باعث جدالهای گوناگون شده پافشاری کند. برتولوچی مارکسیستی است سخت استوار که ترجیح میدهد گذشتهی خانوادگی و ریشههای خردهبورژواییاش را به دست فراموشی بسپارد و از راهی برود که راه خود اوست؛ ترکیبی از ادبیات (و بهخصوص شعر؛ هنر خانوادگیاش)، روانکاوی، فلسفه و سیاست. در مصاحبههای برتولوچی نکتههای مشترک زیادی را میشود دید؛ هر مصاحبهگری، بسته به سلیقه و علاقهاش، با او روبهرو شده؛ بسته به فیلمی که ساخته، یا از سر کنجکاوی. اما در همهی مصاحبهها، این خود برتولوچی است که از گفتن دریغ نمیکند. مثلاً میگوید که زندگی در فیلمها را دوست میدارد و همهی امیدش این است که بشود سینماتوگرافیک فکر کرد و غذا خورد و خوابید؛ درست مثلِ یک شاعر، یا نقاش. اما برتولوچی همانقدر که دلبستهی سینما و ادبیات است، دل در گرو مناسبات اجتماعی و سیاسی هم دارد. همین است که میگوید نسل او را بهواسطهی جوانیاش نمیشود در شمار آنها جای داد که در مقاومت علیه فاشیستها شرکت داشتهاند و در عینحال بهخاطر پیریاش هم نمیشود این نسل را در شمار شصت و هشتیها جای داد که با انقلابشان همهچیز را در اروپای آن سالها دستخوش تغییر کردهاند. مسئله، شاید، این است که شخصیتهای فیلم او، ناگهان، به این نتیجه میرسند که شکست و بیچارگیشان نتیجهی درک نادرستی است که از خود داشتهاند. خود را آنگونه که بودهاند نمیشناختهاند و تصوری که از خودشان داشتهاند با وجود حقیقیشان یکی نیست. و برتولوچی فیلم به فیلم میفهمد که انقلاب را، در واقع، برای کمک به مردمان فقیر نمیخواسته، برای این میخواسته که دنیا را برای خودش تغییر دهد؛ دنیایی که همهچیزش متعلق به او باشد.