- حذف کردن این محصول از علاقه مندیهای شما
- اضافه کردن این محصول به علاقه مندیهای شما
- چاپ
جبران خلیل جبران زندگی هنر ادبیات مرگ (افراز)
نویسنده: میخائیل نعیمه مترجم: ناصر طباطبایی ناشر: افراز سال چاپ: 1388 شماره شابک: 9789642837151
نویسنده: میخائیل نعیمه مترجم: ناصر طباطبایی ناشر: افراز سال چاپ: 1388 شماره شابک: 9789642837151
0 ریال
0 ریال
0 ریال
750,000 ریال
0 ریال
385,000 ریال
1,200,000 ریال
0 ریال
0 ریال
0 ریال
680,000 ریال
2,100,000 ریال
0 ریال
600,000 ریال
0 ریال
2,800,000 ریال
1,800,000 ریال
600,000 ریال
0 ریال
1,900,000 ریال
0 ریال
1,450,000 ریال
320,000 ریال
0 ریال
2,900,000 ریال
600,000 ریال
770,000 ریال
85,000 ریال
1,300,000 ریال
400,000 ریال
میخائیل نعیمه (1988-1889) نویسنده و شاعر لبنانی و عضو انجمن قلم نیویورک بود. او پس از تحصیلات متوسطه در لبنان به اوکراین رفت و الهیات خواند. سپس به ایالات متحدهی امریکا مهاجرت کرد و مدارکی در رشتههای حقوق و علوم انسانی از دانشگاه واشنگتن اخذ کرد. پس از فارغالتحصیلی به نیویورک نقل مکان کرد، جایی که در کنار جبران خلیل جبران و هشت نویسندهی دیگر جنبشی به نام انجمن قلم نیویرک با هدف تولد دوبارهی ادبیات عرب تأسیس کرد. جبران خلیل جبران، رئیس و میخائیل نعیمه نایبرئیس این انجمن بودند. در سال 1932 به زادگاهش بسکینتا در لبنان بازگشت و تا پایان عمر در آنجا زیست. از او 99 کتاب برجای باقی مانده که شامل نمایشنامه، مقالات، شعر، نقد، داستان کوتاه و زندگینامه است. نعیمه در اول مارس 1988 بر اثر ابتلا به ذاتالریه درگذشت. او که زمانی طولانی یار و همراه یگانهای برای جبران خلیل جبران بود، این کتاب را که زندگینامهی جبران است، در سال 1934 به عربی نوشت که بعدها به زبانهای دیگر نیز ترجمه شد که کتاب حاضر از زبان عربی به فارسی ترجمه شده است. ... پس از گذشت یکسال از مرگ جبران به شرق بازگشتم، دوست خود را در شرایطی یافتم که نزدیک بود در سرزمین خود مبدل به یکی از اسطورهها شود. او جبرانی نبود که پانزده سال همراه او بودم و از رؤیاها و آرزوهایش آگاهی داشتم؛ قدرت و ضعف او را آزموده بودم؛ شاهد نبرد سخت وی با خود و جهان بودم؛ خواستها و افکارش را با من تقسیم کرده بود و در افکار و خواستهایم با من شریک و همگام بود. از بسیاری از ادبا شنیدم که حال چون از زندگی جبران آگاهی دارم، کتابی دربارهی وی بنگارم. عدهای میگفتند این کار نوعی دین و بدهی است. عدهای نیز باور داشتند که این کار از نظر ادبی بر من واجب است و چارهای جز انجام آن ندارم. عدهای دیگر نیز سکوت مرا در این شرایط نوعی گناه میشمردند. همهی این شرایط مرا بر آن داشت تا بر تردید خود دربارهی نگارش این کتاب فائق آیم. با این امید و آرزو که خواننده از خلال فصول آن به سیمایی از جبران دست یابد که شناختهام. نه تاریخ زندگی جبران که جز من کسی از آن آگاه نیست. تا حاوی درسهایی از زندگی باشد که همهی مردم در آن با یکدیگر برابر هستند...