- حذف کردن این محصول از علاقه مندیهای شما
- اضافه کردن این محصول به علاقه مندیهای شما
- چاپ
دختری که خودش را خورد (چشمه)
نویسنده: سعید محسنی ناشر: چشمه سال چاپ: 1395 شماره شابک: 9789643626839
نویسنده: سعید محسنی ناشر: چشمه سال چاپ: 1395 شماره شابک: 9789643626839
0 ریال
995,000 ریال
450,000 ریال
0 ریال
65,000 ریال
525,000 ریال
12,000,000 ریال
0 ریال
10,000,000 ریال
14,000,000 ریال
550,000 ریال
5,350,000 ریال
65,000 ریال
950,000 ریال
1,450,000 ریال
6,000,000 ریال
0 ریال
0 ریال
150,000 ریال
485,000 ریال
0 ریال
750,000 ریال
180,000 ریال
62,000 ریال
45,000 ریال
280,000 ریال
34,000 ریال
0 ریال
550,000 ریال
380,000 ریال
من عاشق پر کردن پرسشنامهام. وقتی نام و نامخانوادگی و شمارهی ملی و غیرهام را مینویسم حس میکنم وجود دارم. پرسشنامه چیز خوبی است. یک بیوگرافی چکیده و کامل از تمام زندگی آدم.
فقط راوی داستان «دختری که خودش را خورد»نیست که میتواند اینطور حرف بزند و اینطور مخاطبش را با ملال و بیهودگی روزهای زندگی آشنا کند. روایت این داستان روایت روزمرگیهای زندگی آدمی است که نه شغلش را دوست دارد، نه شرایطش را و نه حتا خودش را. معلمی که از روی تصادف باید تاریخ (یا به قول خودش مهندسی اموات) درس بدهد؛ باید به پیکان مدل پنجاه و دو و دربوداغانش قانع باشد و به فکر زنش باشد که پابهماه است و باید کمی بیشترجگر بخورد و استراحت کند.
آدم اول داستان «سعید محسنی» از ملال آشکار زندگیاش بیزار است و در عین انفعال کاری برای تغییر آن نمیکند. کاری نمیکند تا بالاخره اتفاقی او را به حرکت وا میدارد.
او با خواندن نامههایی که از آب گرفته است احساس میکند باید صاحب نامهها را پیدا کند تا اگر هنوز زنده باشد او را از خودکشی بازدارد. او بهتدریج پی میبرد نامهها را دختری نقاش نوشته است. در آخر او آن چیزی را که باید بهدست نمیآورد و انگار دوباره به چیزی تن میدهد که نباید: روزمرگی.
سعید محسنی شخصیت اصلی داستانش را از آدمهای دوروبرمان انتخاب کرده؛ کسی است که وقتی بهخاطر خراب شدن ماشینش دیر به مدرسه میرسد، تمام طول راه را به شماتتهای آقای مدیر فکر میکند؛ کسی است که در اواسط داستان تنها قیامی که میکند بر سر دفاع از حق سیگار کشیدنش در آبدارخانهی مدرسه است؛ کسی است که زنش را بیشتر بهخاطر حس قدردانی دوست دارد. حتا زن آقای معلم هم با آن زبان تند و اخلاق بیانعطافش ملموس و آشناست؛ زنی که به بهانهی پابهماه بودن حتا لیوانی آب برای خودش نمیریزد، و آقای معلم نمیداند که آیا میتواند قضیهی نامههای عاشقانهای را که پیدا کرده، برایش تعریف کند یا نه!
تصادفهایی ساده و حسناشدنی، زندگی آدمهای این کتاب را از یکنواختی کُشنده درمیآورد. گاهی همهچیز آنقدر تصادفی پیش میرود که در نقطهای که تصادف تمام میشود و معنای خودش را از دست میدهد، شخصیت داستان هم از عمل میماند و به نقطهای خیره میشود؛ شاید در انتظار تصادفی دیگر. و همین امر این داستان را به زندگی همهی ما شبیه میکند. هیجان زندگی ما چیزی فراتر از خریدن دزدکی یک شمارهی شهروند امروزنیست. همهی ما، هر کدام به نوعی، عکسی در دست داریم و به دنبال صاحبش، ساعتها روی نیمکتهای سرد پارک منتظر میمانیم.
روایت این داستان روایت روزمرگیهای زندگی آدمی است که نه شغلش را دوست دارد، نه شرایطش را و نه حتا خودش را. معلمی که از روی تصادف باید تاریخ (یا به قول خودش مهندسی اموات) درس بدهد؛ باید به پیکان مدل پنجاه و دو و دربوداغانش قانع باشد و به فکر زنش باشد که پابهماه است و باید کمی بیشترجگر بخورد و استراحت کند. آدم اول داستان «سعید محسنی» از ملال آشکار زندگیاش بیزار است.