User Online

User Online: 60
Today Accessed: 1807
Total Accessed: 337759
Your IP: 18.216.156.12

Catégories

بیرق انگلیس (ناهید) Agrandir

بیرق انگلیس (ناهید)

نویسنده : ایمره کرتیس مترجم : پویا رفویی ناشر : ناهید سال چاپ : 1396 شماره شابک : 9786005865509

Plus de détails

100,000 ریال

30 autres produits dans la même catégorie :

Précédent
Suivant
ایمره کرتس در ۹ نوامبر ۱۹۲۹، در بوداپست به دنیا آمد. نوجوان بود که جنگ جهانی دوم در گرفت و بعد از جنگ مجارستان جزو بلوک شرق شد. ایمره توانست علی‌رغم محدودیت‌های موجود در زمینه نویسندگی رشد کند. وقتی که نوجوان بود در سال ۱۹۴۴ به اردوگاه مرگ آشویتس، در لهستان که در اشغال آلمان بود فرستاده شد. او از آنجا به اردوگاه کار اجباری بوخن‌والد فرستاده شد که یک سال بعد بدست متفقین آزاد شد. اما وقتی آقای کرتس به مجارستان بازگشت، فقط برای دوره کوتاهی آزادی داشت که به کار روزنامه‌نگاری و نویسندگی بپردازد. در ۱۹۵۱ که روزنامه او تبدیل به یکی از روزنامه‌های حزب کمونیست شد، از آنجا اخراج شد. اما به هر حال، توانست کتاب‌هایی منتشر کند که به زبان آلمانی ترجمه شد. اولین رمان او «بی‌سرنوشت» بود که در ۱۹۷۵ چاپ شد و براساس تجارب خودش در آشویتس، درباره مردی بود که به اردوی کار اجباری فرستاده می‌شود و در آنجا با سازش، زنده می‌ماند. اخیراً براساس این داستان، فیلمنامه‌ای منتشر شده‌است.

او زبان آلمانی را به‌خوبی می‌دانست و آثاری از نیچه، فروید و... را به مجاری ترجمه کرده است. اما مهم‌ترین اثرش بی‌سرنوشت از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۵ در انتظار چاپ باقی‌ماند. با فروپاشی بلوک شرق و ترجمهٔ آثار کرتس به انگلیسی و آلمانی و سایر زبان‌های مطرح دنیا، به سرعت سرشناس شد و سرانجام در ۲۰۰۲ برای مجموعه کارهایش جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. اهدا کنندگان جایزه نوبل او را «به عنوان نویسنده‌ای که نوشته‌هایش «بر تجربهٔ شکنندهٔ فرد در برابر خودکامگی وحشیانهٔ تاریخ صحه می‌گذارد برگزیدند.
 
قسمتی از این کتاب : 
 
عاقبت، لحظه‌ي معهود زمانی فرارسید که من تف سربالای آن دفتر تحریریه شدم، و متعاقبش، تف سربالایی برای... برای همانی‌که جز خودم همه به آن جامعه مي‌گفتند، مشروط بر اينكه جامعه‌اي در‌کار بود، یا به‌عبارتی اگر جامعه همینی بود که بود، در‌این‌صورت من تف سربالای همانی بودم که به‌جای جامعه جامي‌زدند، به‌جای گله‌اي که حالا مثل سگِ شلاق‌خورده‌اي مي‌لایید، که حالا مثل کفتار گرسنه‌ای، یک‌بند از حرصِ قوت لایموتی هی زوزه مي‌کشید، که اگر دستش به آن مي‌رسید لت‌و‌پارش مي‌کرد؛ دیرزمانی برای خودم تفی سربالا بودم، و کم‌‌و‌بیش برای زندگی نیز تفی سربالا شدم.


در پاتیلِ تاریخ کذا‌و‌کذای جهان، که ما همه در آن قُل مي‌زنیم، قاشق چوبی اهریمن دوباره باز ته سوپِ آدم‌پزان را درآورده بود. من آنجا خود را به حال بي‌رمقی افسرده، در میتینگ‌هايي مي‌بینم که تا دم صبح کش مي‌آید، از جایی‌که سگ‌هاي دوزخ پارس مي‌کنند، تازیانه‌ي نقد و نقد خویشتن بر پشتم مي‌نشیند، و دمادم من هی فقط انتظار مي‌کشم، انتظار آنكه تا کِی و کجا دری باز شود که از آن پرتم بفرمایند آنجا که برخی نِی انداختند.
  • وزن به گرم : 150
  • قطع کتاب : قطع رقعی 14.5 در 21.5 سانتیمتر
  • نوع جلد : جلد مقوایی شومیز
  • نوع کاغذ : تحریر
  • تعداد صفحات : 88