- Retirer ce produit de mes favoris
- Ajouter ce produit à mes favoris
- Imprimer
حلبی آباد (چشمه)
نویسنده : سزار آیرا مترجم : ونداد جلیلی ناشر : چشمه سال چاپ : 1396 شماره شابک : 9786002298775
نویسنده : سزار آیرا مترجم : ونداد جلیلی ناشر : چشمه سال چاپ : 1396 شماره شابک : 9786002298775
0 ریال
27,000 ریال
0 ریال
0 ریال
250,000 ریال
490,000 ریال
180,000 ریال
165,000 ریال
380,000 ریال
1,400,000 ریال
0 ریال
1,400,000 ریال
0 ریال
200,000 ریال
380,000 ریال
100,000 ریال
640,000 ریال
900,000 ریال
2,500,000 ریال
0 ریال
650,000 ریال
0 ریال
3,200,000 ریال
460,000 ریال
640,000 ریال
700,000 ریال
260,000 ریال
270,000 ریال
4,300,000 ریال
450,000 ریال
سزار آیرا در یکی از مصاحبههای اخیرش گفته است «من در رمانهایم همان کاری را میکنم که شهرزاد کرد؛ قصه میگویم». این گفتهی نویسندهای صاحبسبک که رمانهای نوآورش نمونهی پیشینی ندارد، شاید فروتنی او را نشان بدهد. شاید هم این جملهی ساده راهنمایی برای خوانندگانش باشد تا بهتر دریابند آیرا ظرف قصهگویی را به شیوهای خلاق برمیگیرد و حرفهایش را در ترازهای گوناگون روایت، مضمون، مفهوم، نثر، وصف، شخصیتپردازی و تمثیل میزند بیآنکه هیچکدام از اینها رمان را از «قصه» دور کند. حلبیآباد از نمونههای بسیار هوشمندانهی این سبک قصهگویی لایهلایه و مملو از معانی گوناگونِ سزار آیرا است. در روایت حلبیآباد تکنیکهایی مانند برداشتن مرز میان راوی سومشخص دانای کل و راوی اولشخصی که از منظر خودش قصه میگوید، نفوذ روایت در منظرهای فرعی مانند تلویزیون و گاه مخیلهی یکی از کاراکترهای رمان، نقلقول غیرمستقیم آزاد، جریان سیال ذهن یا گفتار درونی غیرمستقیم آورده است و این تکنیکها را به اختصار (نقلقول غیرمستقیم آزاد را بیشتر و مکرر آورده است که البته تکنیکی کلاسیکتر است) و به شیوهای به کار گرفته است که فرم روایت یکسره در خدمت مفهوم رمان باشد و به جای آنکه رمان را نزدیکِ نظریههای روایی ببرد از تسلطش بر آنها بهره برمیدارد تا مفهوم و نیز «قصه» را جاندارتر بسازد. بسیاری از مضامین مهم و کاملاً معاصر را در مضامین متأخر و مفاهیم ازلی زندگی بشر میآمیزد و در حلبیآباد میآورد تا جنبههای جامعهشناسی، نگرش تاریخی و دید خردگرای رمان را بپروراند. نوع نثرش را فراخور نوع متن، جایگاه روایت و چیستی مفهوم تغییر میدهد. وصفهایش را، بسته به آنکه در کدام یک از جنبههای رمان مفیدتر بیفتد (بهویژه وصفهای راهگشای مضمون و تمثیل بسیار هوشمندانه است و میتوان توصیف لباس و هیأت کشیش فربه، محفظهی کروی پروکسیدین کابساس و سوزن آن که در گوشش فرویش میکند و کفش قاضی پلاسا و پاشنههایش را مثال زد)، به شیوههای گوناگون میآورد. کاراکترهایش را به هوشیاریای ستودنی میپردازد تا تکتکشان چه در حالوهوای امروزی قصه و چه در تراز تمثیل، بدون آنکه به ناهماهنگی یا حشو بیفتد، معنای درست بگیرد و لایهای تمثیلی در رمان میآورد که موضوعات فراوان در اختیار خواننده میگذارد تا پس از به پایان رساندن قصه در آنها درنگ کند، بیندیشد و این رمان را همارز آثار کلاسیک تاریخ ادبیات بشناسد.
طرح داستانی رمان، که ژانرگریز است، گاه به تأملهای فلسفی در زندگی شهرنشینی، گاه به رمان اجتماعی و گاه به ژانر نوآر میگراید و لحظههایی با ادبیات کارآگاهی پهلو میزند، حلبیآبادی و ساکنان کموبیش نامرئیاش را در همسایگی شهر بوئنوس آیرس وصف میکند و ماجرای مردی را (مأمور پلیسی که گویی همجنس وارونهی «بازرس ژاور» ویکتور هوگو است) میگوید که میخواهد حقیقیت این دنیای ناپیدا را به چشم خویش ببیند، به «منزلگاه قادران کبیر» برود و «بلندیهایی که تنابندهای بر آنها پا نگذاشته» است و، چنان که در حکایت «شمع وپروانه»، گرداگرد «حلقه»ی نورانی حلبیآباد میگردد تا راهی به مرکز تاریک و مجهولش بیابد. اما این حلبیآباد (villa miseria) که بیرون از رمان در حومهی بوئنوس آیرس بهراستی وجود دارد و آیرا «پیرامونش» را در رمان به شیوهای رئالیستی وصف میکند، وجههی دیگری نیز میگیرد و یکی دیگر از لایههای مفهومی رمان را مینمایاند. در حالوهوای «پایان جهانی» پایان قصهی رمان، دنیای مرئی جامعهی انسانی (بوئنوس آیرس، دنیای باشگاههای بدنسازی که به کلیساهای اوانجلیست بدل میشود، دنیای مصرف مواد مخدر، شبکههای تلویزیونی، «خانمهای خبرنگار»، انسانهای تماشاچی، «غول» «شبکور»، نیکوکار اما غافل طبقهی متوسط که در هنگامهی «چرخش» در خواب است، دختران «بورژوا» و «مادر»های حقیقی و مجازی که پایانبندی رمان از دو تراز قصه و تمثیل بیرونشان میکشد و یکیشان میکند) در تاریکی فرو میرود و خشم و «قیامتِ» باران سیلابِ «رود استیکس» را روان میکند که ورود را به این «دایره»، این دنیای زیرزمینیِ مأوای مردگان، مردهانگاشتگان و مردگان متحرک (که البته از منظری دیگر از همه زندهترند)، ممکن میسازد و راهی به این قلمرو هادس میگشاید تا اقتباس دقیق، هوشمندانه و بسیار پرظرافت آیرا از این افسانهی یونانی کمال بگیرد، نگرش اجتماعی رمان در صفحههای پایانی در زمینهای تاریخی بیفتد، آشکار شود که تاریکی مرکز «چرخ» با وجود «چرخش»های (که معنای دومش در تراز تمثیل برجسته است) ناچیز و نادرش کماکان میپاید، شکی باقی نماند که «افسانهی یونانی» کماکان در دنیای معاصر با همهی خصوصیات، کاراکترها، گرایشها و دگرگونیهایش ادامه مییابد و البته نویسنده به صراحت نشان بدهد که میتوان رمانهایی بس نوآور آفرید که در هماهنگی کامل با روح زمانه و ادامهی معقول مسیر ادبیات در دههها و قرنهای گذشته باشد، آخر خردمندان گفتهاند شرط گذشتن از گذشته شناختن آن است.
حلبیآباد از نسخهی اسپانیایی آن به فارسی برگردانده شد که انتشارات اِمِسه در آرژانتین منتشرش کرده است. (ونداد جلیلی)