- Retirer ce produit de mes favoris
- Ajouter ce produit à mes favoris
- Imprimer
باستان شناسی سینما و خاطره ی قرن (چشمه)
نویسنده: ژان لوک گدار - یوسف اسحاق پور مترجم: مریم عرفان ناشر: چشمه سال چاپ: 1396 شماره شابک: 9789643624293
نویسنده: ژان لوک گدار - یوسف اسحاق پور مترجم: مریم عرفان ناشر: چشمه سال چاپ: 1396 شماره شابک: 9789643624293
چیزی که برای ژانلوک گدار اهمیت دارد، كشف «راههاي طينشده» است. راههاي نرفتهاي كه ديگران، به هر دليلي، از آن عبور نميكنند و دستنخورده باقي مانده است. «غيرمنتظره» بودن خصلت سينماي اوست. و «تاریخ(های) سینما»ی گدار، فیلم ویدئو طولانیاش، هم یکی از همین «غیرمنتظره»هاست؛ روایتی شخصی از سینمایی عمومی که شبیه هیچ روایت دیگری نیست. سینما را، گاهی، در شمار مهمترین عناصر قرن بیستم جای میدهند؛ شیوهی تازهای که فاصلهی زندگی مردم و هنر را کمرنگ میکند. اما «تاریخ(های) سینما»ی گدار، در عین اینکه برداشت شخصی او از سینماست، روایتی شخصی از قرن بیستم هم هست؛ سالهایی که مدرنیسم در اوج بود، کمونیسم در نهایت محبوبیت بود و جنگهای جهانی اول و دوم معادلات جهانی را بههم زده بود. در عینحال، تأکید روی این نکته که چیزی به اسم «تاریخ» وجود ندارد و هر چه هست «تاریخ(ها)»ست، قرار بود تماشاگرانش را به این نتیجه برساند که هیچچیز قطعی نیست و هر چه هست روایتی شخصی است. «تاریخ(های) سینما»ی گدار بیش از آنکه باب طبع تماشاگران همیشگی سینما باشد، محبوبالقلوب آنهاست که به سینما فکر میکنند و سینما را هم وسیلهی فکر کردن میدانند. این است که هر چند منتقدی مثل جاناتان رزنبام هم از دیدن «تاریخ(های) سینما» به وجد میآید و در مصاحبهای از کارگردان میپرسد «وقتی شما بحث تاریخ چیزی را مطرح میکنید، بلافاصله این نکته به ذهن میرسد که آن چیز تمام شده. بنابراین یکی از معانی تلویحی "تاریخ(های) سینما" هم بهنظر میرسد این باشد که سینما تمام شده است.» میداند که جوابش چیزی است در این مایهها: «سینمایی که ما میشناختیم تمام شده. این حرف را دربارهی نقاشی هم میزنیم.» (نگاه کنید به مصاحبه/ مباحثهی رزنبام با گدار در مجلهی «فیلم کامنت»، سپتامبر و اکتبر هزار و نهصد و نود و هشت) و نکتهی اساسی، ظاهراً، همین سینمایی است که «تمام» شده و حتماً نسبتی هست بین این «تمام» شدن و پایان «قرن» بیستم، یا به قول «جان هاو»، مترجم انگلیسی کتاب (و متن فیلم «تاریخ(ها)ی سینما») «بهاختصار میتوان آن را تاریخ سینما و تاریخ قرن بیستم، هر یک در دل دیگری، دانست... خود عنوان فیلم، در بردارندهي نوعی نمودار از رویکرد واسازنده/ برسازندهي شاعرانهی فیلم است. این عنوان، در ظاهر، به معنای تاریخ سینما با «های» بین دو هلال است که، به شکلی غیرمستقیم، حاوی این نکته است که گویی بیش از یک تاریخ سینما وجود دارد.» (صفحههای ۹ و ۱۰) و بهنظر یوسف اسحاقپور، سینماشناس ساکن فرانسه، «کلیّت انسان قرن بیستم را در برمیگیرد، از دهشت فجایعش تا تلاشهایش برای رستگاری از طریق هنر. پس، مسئله عبارت است از سینما در قرن بیستم و قرن بیستم در سینما و این... به این دلیل است که سینما فرافکنی میکند و برای همین، سینما مبتنی است بر رابطهي خاصی که واقعیت با داستان دارد.» (صفحهی ۱۶) در واقع، «تاریخ(های) سینما»ی گدار در عین اینکه روایت شخصی او از تاریخ سینماست، گوشههایی از تاریخ قرن بیستم را هم به تماشا میگذارد. اما نکته اینجاست که فیلم / ویدئوآرت گدار از آن فیلمهایی است که سر درآوردن از آن مستلزم تماشای چندباره است. «اینها هشت فیلم گردآمده در یک فیلماند: توأمان... اما هشت فصل یک فیلماند که میتوانست صدها فصل دیگر، و حتا ضمایمی داشته باشد، مثل پانوشتهایی که، اغلب، از خود متن جذابترند... چرا هشت فصل، یا درواقع چهارتا با الفها و بها؟ چون خانه چهار دیوار دارد، چیزهایی همینقدر سادهلوحانه.» (صفحهی ۱۶)
گدار قاعدتاً هیچوقت به اندازهی وقتی که «تاریخ(های) سینما» را ساخته در مقام فیلسوفی که «میاندیشد» به ذات سینما رجوع نکرده است. گدار فیلمساز از این منظر بدیل همان منتقد پرشوری است که در سالهای جوانی جوری نقد فیلم مینوشت که انگار دارد شعری در ستایش، یا نکوهش دیگری میسراید. عجیب هم نیست که ژیل دولوز فیلسوف زمانی مقالهای دربارهی گدار نوشت و توضیح داد که فیلمهای او در ذات خود فیلمهایی بینابین هستند؛ بينابين متن و تصوير، سينما و تلويزيون، صدا و تصوير، عشق و سياست و در عینحال گدار اساساً به «دیدنیها» کاری ندارد و بیشتر به «نادیدنیها» ارجاع میدهد. «تاریخ(های) سینما» البته گداری هم دارد که پیوسته سرگرم کار است؛ یکه و تنها. انگار روند فیلمسازی، عملاً، آنقدر محدود شده که میشود یکنفره از پسش برآمد. پس میشود بین این یکه و تنها کار کردن با آن «سکوتهای طولانی حاکی از گوشهگیری و اندیشناکی» جوان پرقیلوقال موج نو نسبتی پیدا کرد؟ شاید؛ بهخصوص که دلوز شیوهي منحصربهفرد گدار را «يک انزوای فوقالعاده پرجمعيت» مینامد؛ انزوایی که اجازه میدهد بین کار خودش و آثار هنری دیگر رابطهای دستوپا کند و هر اثری پلی باشد بین این ساخته و آثار دیگری که زمانی دیگر و در مکانی دیگر ساخته شدهاند. نسبت گدار و «تاریخ سینما» هم همین است و «تاریخ(ها)»یی اگر در کار است شاید به همین نکته برگردد.